نام رمان : فرزند آتش (جلد اول)
نویسنده : vamingirle کاربر انجمن نودهشتیا
حجم کتاب : ۲٫۱ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۸ (کتابچه) – ۰٫۲ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
تعداد صفحات : ۲۰۹
خلاصه داستان :
داستان از اونجا شروع میشه که کامیلا و اکیپ احضار ارواحشون از یه روح میخوان که ظاهر بشه…دریغ از اینکه نمیدونستن اون یه جنه و قراره راه بقیه اجنه رو هم به دنیای کامیلا باز کنه…
و این حوادث باعث میشه تا کامیلا بفهمه کی هست و از کجا اومده…
نام رمان : فرزند آتش (جلد اول)
نویسنده : vamingirle کاربر انجمن نودهشتیا
حجم کتاب : ۲٫۱ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۸ (کتابچه) – ۰٫۲ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
تعداد صفحات : ۲۰۹
خلاصه داستان :
داستان از اونجا شروع میشه که کامیلا و اکیپ احضار ارواحشون از یه روح میخوان که ظاهر بشه…دریغ از اینکه نمیدونستن اون یه جنه و قراره راه بقیه اجنه رو هم به دنیای کامیلا باز کنه…
و این حوادث باعث میشه تا کامیلا بفهمه کی هست و از کجا اومده…
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از vamingirle عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای کلیه ی گوشی های موبایل (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
زدم صفحه آخر…آخ جوووووون…تموم شد…چقد خوب شد وقت کم نیاوردم…بالاخره این همه کنکور آزمایشی یه چیزش به درد خورد!!!!
-داوطلبین عزیز وقت پاسخگویی به سوالات به اتمام رسید…لطفا برگه های پاسخنامه را بالا گرفته…
آی بابا…تازه داشتم تعریف میکردم ها…بی جنبه ها…پوفی پر سروصدا کردم و برگه رو دادم به مراقبی که با تعجب داشت به لپای باد کردم نگاه میکرد…مدادا و پوستای کیک و شکلات و آبمیوه رو هم برداشتم و به سمت پایین راه افتادم…سیل جمعیت به سمت در خروجی هجوم آوردن…باید زودتر میرفتم بیرون ببینم پت و مت و جفت خلم چیکار کردن…همونطور که داشتم با آرامش جمعیتو به سمت جلو هل میدادم گوشام رفت سمت مکالمه دوتا دختر پشت سرم:
-واااااااااااااای چقد سخت بود…اصن فکرشم نمیکردم اینجوری باشه!!!
-آره…خیلی نقص داشت…سطحش بالا بود…
-سوال ۱۱۴درست در نمیومد نه؟
-آره…هم اون هم۲۰۲…اصن با فرمول اصلی حل نمیشد…البته اون راه…
دیگه داشت حالمو بهم میزد…دخترای جیگرخون…نگار و شادی دم در بودن ولی از کژال خبری نبود!با خنده رفتم جلو و با ژستی خاص گفتم:
-خسته نباشید دوستان…آزادیتونو تبریک میگم…
شادی-وای من که رسما تر زدم…عجیب بد بو…
-ببند حلقتو فرزندم…دارم تخلیه میکنم خودمو…جلو خودتو بگیر دودقه دیگه..اه!
نگار-معلومه توپ دادیا…پزشکیو زدی تو گوشش آره سگ خون؟
-من؟آره…دوبار…
شادی-بیا…جفتتم اومد…چه متفکر!!!
برگشتم و به کژال نگاه کردم که به طرز خنگانه ای داشت سرشو میخاروند…رسید به ما و با تعجب داشت نگامون میکرد…
نگار-چته؟؟مخ و مغزو همه رو دادی پای کنکور؟