loading...
سایت دنیای رمان
آخرین ارسال های انجمن
fara بازدید : 652 سه شنبه 26 خرداد 1394 نظرات (1)

با سلام خدمت همه ی خوانندگان سایت دنیای رمان

 

 

 

این وبلاگ صرفا جهت افزایش فرهنگ کتاب خوانی الکترونیکی و بالا بردن سرانه مطالعه ساخته شده...

در ضمن نظراتتون خیلی کمه...

ما کلا ب همین نظرات واسه ادامه کار دلخوشیم... 


 

به تعدادی نویسنده افتخاری نیازمندیم!

در صورت تمایل در نظرات سایت اعلام کنید یا با آیدی یاهو :

sara78mosavi@gmail.com

در ارتباط باشید 

 

از شما دعوت میشود که از انجمن دنیای رمان دیدن فرمایید

 

انجمن دنیای رمان 

 

http://galary-fafo.rzb.ir/Forum

 

 

از همه ی خوانندگان این سایت خواهشمندم

  

در انجــمـن دنیــای رمـــان عـضـو شوند و فعـالیت کنند

 

 

 

 

 

 

fara بازدید : 699 دوشنبه 01 تیر 1394 نظرات (1)

 نام رمان : در اسارت شیطان 

 نویسنده : ژاله صفری کاربر انجمن نودهشتیا

 حجم کتاب : ۱٫۲ (پی دی اف) – ۰٫۱ (پرنیان) – ۰٫۷ (کتابچه) – ۰٫۱ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK) 

 ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

 تعداد صفحات : ۸۶

 خلاصه داستان :

این داستان دربارۀ دختریست که در سن نوجوانی پدرش را از دست میدهد ، پدر به دلیل مصرف بیش از حد مواد “اُوردوز” کرده و از بین میرود و نگین دخترش که علاقۀ زیادی به پدر داشته تصمیم میگیرد رشتۀ مددکاری را دنبال کند و در کمپهای ترک اعتیاد به تحقیق در این باره بپردازد و از همینجا با انسانهای مختلفی آشنا میشود ، انسانهایی بسیار شریف و دوست داشتنی که هر یک به نوعی به جاده ای انحرافی به نام اعتیاد کشیده شده اند . نگین دراین میان سعی دارد به کسانی که در این کمپها با آنان آشنا شده کمک کند ، او با جوانی به نام “پندار” آشنا میشود و با ماجراهای گوناگونی برخورد می کند…

fara بازدید : 1849 دوشنبه 01 تیر 1394 نظرات (0)

 نام رمان : حقم نبود … 

 نویسنده : nona jooon کاربر انجمن نودهشتیا

 حجم کتاب : ۲٫۰ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۸ (کتابچه) – ۰٫۲ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK) 

 ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

 تعداد صفحات : ۱۹۹

 خلاصه داستان :

داستان در مورد دختری به اسم پرنیانه… دختری که تو اوج لجبازی و خودخواهی نمیتونه نسبت به دیگران بی تفاوت باشه… با همه بدی ها و خوبی ها بازم اطرافیانش رو میبخشه و نمیذاره تا کینه ای تو قلبش بمونه…
ولی…
روزگار میخواد تا اونو امتحان کنه….
یه امتحان سخت…
که شاید توش راه بخششی وجود نداشته باشه…
امتحانی که قلب پرنیان رو به بازی میگیره…
یه بازی بین عشق و نفرت…
بین بخشش و تقاص…
و این شروع اشکار شدن یه رازه…
رازی قدیمی…

fara بازدید : 1906 دوشنبه 01 تیر 1394 نظرات (0)

 نام رمان : فرزند آتش (جلد اول) 

 نویسنده : vamingirle کاربر انجمن نودهشتیا

 حجم کتاب : ۲٫۱ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۸ (کتابچه) – ۰٫۲ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK) 

 ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

 تعداد صفحات : ۲۰۹

 خلاصه داستان :

داستان از اونجا شروع میشه که کامیلا و اکیپ احضار ارواحشون از یه روح میخوان که ظاهر بشه…دریغ از اینکه نمیدونستن اون یه جنه و قراره راه بقیه اجنه رو هم به دنیای کامیلا باز کنه…
و این حوادث باعث میشه تا کامیلا بفهمه کی هست و از کجا اومده…

fara بازدید : 826 پنجشنبه 28 خرداد 1394 نظرات (0)

نیم ساعت بعد جلوی بیمارستان بودیم. بابک ماشین و پارک کرد و سریع پیاده شد و کمکم کرد تا پیاده شدم. زیر بغلم و گرفت و بردم توی بیمارستان. از لرزش تنم کم شده بود چون بابک به توصیه ی مانی یه شکلات بهم داده بود. اما هنوز بدنم یخ بود و سرم گیج میرفت.
دکتر معاینه ام کرد و گفت: فشارش خیلی پائینه سریع بهش سرم وصل کنید.............


fara بازدید : 691 پنجشنبه 28 خرداد 1394 نظرات (0)

درسهای دانشگاه یکم سنگین شده بود واسه همین مجبور بودم چند تااز کتابها و جزوه هامو با خودم ببرم شرکت و اونجا تو وقتهای بیکاری یه نگاهی بهشون بکنم.
مهندس شایان آدم دقیقی بود ولی یکم گیج و کم حواس بود اونم به خاطر مشغله ی زیاد کاری و فکری بود که داشت. معمولاً صدام میکرد توی دفترش و یه دستوری بهم میداد و تا میومدم از کنار میزش بیام و برسم به در ده دفعه صدام میکرد و یه کار جدید اضافه میکرد. اوایل از این کارش خنده ام میگرفت منو یاد مهران می انداخت. اونم همین طور بود..........

fara بازدید : 682 پنجشنبه 28 خرداد 1394 نظرات (1)

یه هفته ی تموم کارم این شده بود که از هر کسی که می شناختم در مورد استاد معینی بپرسم.اما هیچ کس اونو درست نمی شناخت. 
کارم شده بود به استاد فکر کردن سعی می کردم که صداش و قیافه اش و با حرفهایی که ازش شنیده بودم مچ کنم ببینم که این استاد همون مهران هست یا نه؟ اما همیشه یه جای شکی وجود داشت. هیچ وقت با اطمینان نمی تونستم بگم که مهران هست یا نیست. دیگه بی خیال موضوع شده بودم. چون اونقدر بهش فکر کرده بودم که از کارو زندگی افتاده بودم و مغزم دیگه کشش فشار بیشترو نداشت. ........

fara بازدید : 814 پنجشنبه 28 خرداد 1394 نظرات (0)

خلاصه داستان:

سوگند دانشجوی سال سوم رشته ی کامپیوتره تو یکی از شهرهای شمال. یه دختر شیطون و شر که با همه ی شیطنت و شادی همیشگی که داره دلش از زندگیش پره. همه چیز از یه sms اشتباهی شروع میشه که باعث آشنایی سوگند و مهران فرستنده sms میشه. زندگی عجیب مهران و تنهایش و روحیه داغون مهران در ابتدا باعث بوجود اومدن یه احساس مسولیت برای سوگند میشه و وقتی میفهمه مهران تا حالا چند بار دست به خودکشی زده ولی موفق نشده و باز هم می خواد کارش و تکرار کنه مصمم میشه که به هر طریقی مهران و به زندگی و آینده امیدوار کنه. اما مهران با اصرار از سوگند می خواد که همه چیز حتی اون و فراموش کنه و برای راضی کردن س.گند دلیلش و میگه که باعث میشه دنیا رو سر سوگند خراب بشه .............

fara بازدید : 2046 چهارشنبه 27 خرداد 1394 نظرات (0)

اوه اوه داره هیجانی میشه ^__^

اینم قسمت سوم ایشالا که خوشتون میاد *_*

برای خواندن ادامه رمان ، بدویین به ادامه مطلب برید :)

نظر فراموش نشه هااااااااااااااااااااااااااااااا :-D 

fara بازدید : 344 چهارشنبه 27 خرداد 1394 نظرات (0)

سهم من از زندگی

 

نام کتابنام کتاب : سهم من از زندگی

نام نویسنده نام نویسنده : arameeshgh20

خلاصه داستانخلاصه داستان:

داستان در مورد دختری به نام یاسه که ترم آخر رشته ی حسابداریه این دختر چهار سال تو خوابگاه بوده و کار هم میکرده تا بتونه درس بخونه اما الان که درسش تموم شده جایی برایه زندگی نداره پولش هم اونقدر نیست که بتونه خونه اجاره کنه و حتی اگه خونه ای هم جور بشه به یه دختر تنها خونه نمیدن تا اینکه یه روز تو روزنامه یه آگهی میبینه که مسیر زندگیشو تغییر میده

 

قسمتی از متن رمان :

-مگه اومدی مالیات بگیری؟
رامبد: تو فکر کن آره
-بگو مالیات چقدر میشه نقدا حساب میکنم
رامبد: نشد دیگه… چشمم این پاستیله رو گرفته
اینو میگه و دستمو محکم تر فشار میده جیغم میره هوا… پاستیلو به زور ازم میگیره و میخنده
-زورگووووووو

fara بازدید : 600 چهارشنبه 27 خرداد 1394 نظرات (0)

 :نام کتاب:ازدواج صوری

:نویسنده:پرستو ن.(کاربر نودو هشتیا)

:حجم کتاب:۳٫۵۱ مگابایت پی دی اف و ۱٫۰۹ مگابایت اندروید و۹۸۰کیلو بایت جاواو ۳۶۹ کیلو بایت epub

:خلاصه ی داستان:

داستان درباره ی دختری به نام سوگل که با از دست دادن پدر وخواهرش توی یک تصادف مجبور به ازدواج با پسری به نام باراد میشه که علاوه بر تغییر زندگی باراد زندگی خودشم تغییر می کند.

fara بازدید : 697 چهارشنبه 27 خرداد 1394 نظرات (0)

نام کتاب نام کتاب :گناهکار

نام نویسنده نویسنده :فرشته۲۷

حجم حجم کتاب :۱۲٫۸ مگابایت پی دی اف , ۲٫۰۸ مگابایت اندروید ,۱٫۹۲ مگابایت جاوا و ۶۰۰ کیلو بایت epub

خلاصه داستان خلاصه داستان :

خدایاگناهکارم؟!..جز این واژه ای بر خود و اعمالم نتوانم گذارم..
چه کردم؟!..در این دنیای بزرگ..بین ادمهایی که کم و بیش خود به اغوش گناهان من روی اوردند ..
من کیستم؟!..ایا تنها یک گناهکار؟!..
کسی که با ریا خوی گرفته بود..با دروغ برادری می کرد..با نیرنگ های فراوان این و ان را فریب می داد..
من..آرشام..کسی هستم که لقب گناهکار را روی خود گذاشتم..اری..تنها خود می دانم و خدایم..
من چه هستم؟!..به راستی من کیستم خدایا؟!..

fara بازدید : 1395 چهارشنبه 27 خرداد 1394 نظرات (0)

novel-style-homapouresfahani

هما پور اصفهانی:

سلام دوستای نازنینم .

در مورد رمان استایل پرسیده بودین .از اونجایی که دنیا براش مشکلاتی پیش اومده و گفت فعلا انصراف میده از نوشتن منم نخواستم ادامه بدم.

چون ایده از اون بود و خودش که نباشه نوشتنش لطفی نداره . با این وجود بعد از اتمام سیگار شکلاتی چه دنیا برگشته باشه چه نه خودم ادامه میدم.

به امید این که دنیا برگرده تا اون موقع .

fara بازدید : 398 چهارشنبه 27 خرداد 1394 نظرات (0)

قوانین مهم نویسندگان:

 

 

1. نویسندگان محترم سایت باید هفته ای 4 پست یا مطلب قرار دهند.

 

2. برای شروع رمانی جدید پست اول آن را قرار داده صبر نمایید

تا پس از قرار گرفتن در موضوعات آن را ادامه دهید

در غیر این صورت رمان دارای مشکل استپس باید حذف شود.

3. جهت قرار دادن رمان حتما در ابتدا و انتهای پست منبع و نویسنده ذکر شود

 از نویسنده آن اجازه گرفته شود.

4. از صحبت های اضافی و طولانی با کاراکتر های پر حجم در پست و مطلب خودداری نمایید.

5. رمان خود را در ادامه مطلب قرار دهید در صفحه اصلی فقط توضیحات مربوط به رمان و قسمت آن ذکر شود.

6. حتما برای رمان های طولانی خلاصه قرار دهید!!!!!!چون خواننده را سر در گم میکند...

و....

**رمان های ناقص کامل شود!!!!!!**

fara بازدید : 41355 چهارشنبه 27 خرداد 1394 نظرات (0)

قسمتی از متن رمان:

- ببین روژین جان . ما یه برند تازه تاسیس داریم . با یه سری مدل که اغلب ایرانی هستن . یعنی به تازگی یه گروه رو وارد ترکیه کردیم . این مدل ها رو از شرکت مدل بوکرز توی ایران درخواست کردم و مطمئنا شما اونا رو می شناسی . لیدر این گروه اردوان رضاییه که در واقع آقای رضایی مدیر عامل شرکت بوکرزه .
مکثی کرد و همون موقع دهن ِ من مثل چی باز شد .. ! ای بابا .. دوباره قهوه و مانتو و معذرت خواهی جلوی چشمام جون گرفت .. ! مثل این که این بشر و تصادف های وقت و بی وقتش دست از سر ِ من برنمی داشت .. !

توجه!

این رمان در حال تایپ است و تا آخرین قسمت (قسمت 11) که توسط نویسنده(هما پور اصفهانی) تا الان نوشته شده روی سایت قرار گرفت...

اگه پست جدیدی از این رمان بیاد براتون میزاریم...

برای خوندن به ادامه مطلب برید...


fara بازدید : 6509 چهارشنبه 27 خرداد 1394 نظرات (0)

چرخیدم ، فقط چونه اش رو می دیدم ، فقط اون فک مستطیلی رو ، نفسم پس رفت ، سریع خودم رو کنار کشیدم … کشیدم؟! نه ! چون دستایی که دور کمرم حلقه شده بودن و با خشونت من رو عقب می کشیدن قوی تر از اونی بودن که بتونم خودم رو نجات بدم. بازم داشت تکرار می شد. تاریخ می خواست چیو به من ثابت کنه؟!

 

باقی در ادامه مطلب.

fara بازدید : 4817 چهارشنبه 27 خرداد 1394 نظرات (0)

شاران بی توجه به حرفای من راهشو کشید سمت ماشین بی ام و احمد و من هم شونه ای بالا انداختم و رفتم سمت ماشین فوق العاده مدرن ساواش ، اگه از ماشین پیاده نشده بود محال بود باور کنم همچین ماشینی داره! بار قبل که ماشینش از این خیلی ساده تر بود. ساواش که نگاهش پی خواهرش بود که بی توجه به اون سوار ماشین احمد شد ، با ضربه ای که من به سقف ماشین زدم سرش رو چرخوند سمت من و گفت:

– اِ سلام …

باقی در ادامه مطلب .

fara بازدید : 3834 چهارشنبه 27 خرداد 1394 نظرات (0)

یک روز کامل جواب شایگان رو ندادم، می دونستم توی این مدت اونقدر عاجز می شه که خون بچه ها رو تو شیشه می کنه. اون توی این مدت محال بود بتونه یه طراح با سابقه خوب پیدا کنه. بدتر از اون اینکه همه برنامه هایی که با من چیده بود رو دوست داشت و حالا نمیتونست به همین راحتی از من و طرح هام بگذره! با شاران تماس گرفتم و ازش خواستم دنبالم بیاد تا برای خرید بیرون بریم.

باقی در ادامه مطلب.

fara بازدید : 5577 چهارشنبه 27 خرداد 1394 نظرات (0)

 ضربه نسبتا محکمی که روی پام خورد پریدم بالا و نگامو دوختم به ساواش که ضربه رو زده بود. بازم کل صورتش می خندید، نگاه متعجبم رو که دید قهقهه ای زد و گفت:
– کجایی تو؟!! به شاران فکر می کنی یا تو ذهنت داری فکر می کنی من خیلی بدبختم و دلت برام سوخته؟

 

باقی در ادامه مطلب.

fara بازدید : 3512 چهارشنبه 27 خرداد 1394 نظرات (0)

از جا بلند شدم، کیفم رو برداشتم و گفتم:
- اونا برندهایی هستن که جایگاه خودشون رو به دست آوردن، ما تازه می خوایم برای خودمون جا باز کنیم، پس باید سریع باشیم و هر ماه حرف جدیدی برای گفتن داشته باشیم. باید به روز باشیم! باید همه سلیقه ها رو پوشش بدیم و علاوه بر اون تمامی لباس ها رو توی زیر مجموعه خودمون داشته باشیم، از مایو لباس زیر گرفته تا لباس رسمی و شب! من وقتی به آقای شایگان قول دادم برندش رو توی ترکیه برتر کنم این کار رو می کنم و می رم. همینطور که مجله امیرحسین توی ایران حرف اول رو می زنه…

باقی در ادامه مطلب


fara بازدید : 551 چهارشنبه 27 خرداد 1394 نظرات (0)

 

5 دانلود رمان دستهایم حافظه دارند | رهایش* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

6 دانلود رمان دستهایم حافظه دارند | رهایش* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) پسورد: www.book4.ir

7 دانلود رمان دستهایم حافظه دارند | رهایش* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) منبع : نودهشتیا

11 دانلود رمان دستهایم حافظه دارند | رهایش* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) با تشکر از آنیلا عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

fara بازدید : 3569 چهارشنبه 27 خرداد 1394 نظرات (0)

شاهین از جمع فاصله گرفت و نگاه غضبناک من رفت سمت اردوان و با خشم گفتم:
-شما که مثلا شرکت مدل بوکرز دارین روی چه حسابی مدل به دیگران پیشنهاد می دین؟ بدون داشتن پورتفولیو؟!! اینا حتی اسم پورتفولیو هم به گوششون نخورده …

باقی در ادامه مطلب

fara بازدید : 3883 چهارشنبه 27 خرداد 1394 نظرات (0)

همینطور که حرف میزد از جا بلند شد و راه افتاد سمت در، منم کتم رو در آوردم انداختم روی دستم و دنبالش راه افتادم. از اتاق که خارج شدیم باز یاد فانتزی های شیکم افتادم و گفتم:
– علاوه بر اصول طراحی لباس، پرستیژ فروشگاه و جایی که براش کار می کنم هم برام مهمه. برای همین ممکنه توی دکوراسیون و چیدمان پرسنل هم کمی دست ببرم. از نظر شما که ایرادی نداره؟

باقی در ادامه مطلب

fara بازدید : 3821 سه شنبه 26 خرداد 1394 نظرات (0)

بدون هیچ حرفی تا دم ِ در خونه رسوندم . اما مشخص بود که دلش می خواد بازم حرف بزنه و منو قانع کنه . یه جورایی حرفاش رو قبول داشتم ، خودمم می دونستم اینجا می تونم پیشرفت زیادی داشته باشم . با وجود حس ِ بدی که نسبت به تهران و ایران داشتم ، کار کردن توی یه کشور دیگه چندان هم بد به نظر نمی رسید ..

باقی در ادامه مطلب.

fara بازدید : 3887 سه شنبه 26 خرداد 1394 نظرات (0)

اینکه چطوری از آسانسور بیرون اومدم، چطور از خط مقدم مامان رد شدم و چطور به سنگر اتاقم و تخت خوابم رسیدم رو درست به خاطر ندارم فقط یادم می یاد با لباس روی تخت خوابم افتادم و پلک هام روی هم افتاد. انگار به اندازه کل عمر بیست و پنج ساله م نخوابیده بودم!

باقی در ادامه مطلب.

fara بازدید : 5283 سه شنبه 26 خرداد 1394 نظرات (0)

گوشی رو که قطع کردم از جا بلند شدم. علاقه چندانی به گپ زدن با مامان نداشتم، ازش بدم نمی یومد، متنفر هم نبودم، ولی هیچ حرفی نداشتم که باهاش بزنم.

 

باقی در ادامه مطلب


fara بازدید : 3588 سه شنبه 26 خرداد 1394 نظرات (0)

با شنیدن صدای بوق دسته هر دو چمدون رو محکم بین انگشتام فشار دادم و به سختی راه افتادم سمت در، نمی دونستم کاری که می کنم درسته یا نه! از این اخلاق خودم بیزار بودم که هیچ وقت نمی تونستم در مورد یه ماجرا یه دل باشم و صد در صد برم جلو! همیشه شک داشتم و همین شک گند می زد به همه چیز … همیشه دو دل بودم! گوشی موبایلم داشت زنگ می خورد جز یه نفر نمی تونست کس دیگه ای باشه!

باقی در ادامه مطلب

fara بازدید : 1079 سه شنبه 26 خرداد 1394 نظرات (0)

 نام رمان : آناهید و سرزمین خدایان 

 نویسنده : ~mehrnaz~ (مهرناز احمدی)

 حجم کتاب : 0,7 (پی دی اف) – 0,2 (پرنیان) –0,8 (کتابچه) – 0,2 (ePub) – اندروید 0,7 (APK) 

 ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

 تعداد صفحات : 96

 خلاصه داستان :

داستانِ رمان راجع به رزا دخترِ الهه ی آب آناهید و هوریره اس … سالها توی جزیره زندگی کرده بی اونکه از هویتِ واقعیِ خودش خبر داشته باشه پسری میاد و اون و به دنیای خودش یعنی دنیای خدایان میبره و شروع به آموزش دادنش میکنه توی این میون تا بتونه از اون آناهیدِ دیگه ای بسازه اتفاقاتی میفته که خوندش خالی از لطف نیست


fara بازدید : 867 سه شنبه 26 خرداد 1394 نظرات (0)

 نام رمان : سبز، زرد، قرمز

 نویسنده : سعیده قادری

 حجم کتاب : 2,6 (پی دی اف) – 0,4 (پرنیان) –1,1 (کتابچه) – 0,4 (ePub) – اندروید 0,8 (APK) 

 ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

 تعداد صفحات : 307

 خلاصه داستان :

-داستان در مورد یه دختره که خیلی خیلی تنهاست و جای خودش توی این دنیا نمیدونه!!
یه گل فروش که فک میکنه همه دارن بهش ظلم میکنن و همه دارن حق اونو میخورن...
خلاصه زندگیش هیچ و پوچه که با یه یچه ی نازه مامانی آشنا میشه بقیشم شما بخونید

fara بازدید : 1069 سه شنبه 26 خرداد 1394 نظرات (0)

 نام رمان : آدمک 

 نویسنده : SH.z کاربر انجمن نودهشتیا

 حجم کتاب : ۱٫۳ (پی دی اف) – ۰٫۱ (پرنیان) – ۰٫۷ (کتابچه) – ۰٫۱ (ePub) – اندروید ۰٫۶ (APK) 

 ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

 تعداد صفحات : ۱۲۸

 خلاصه داستان :

رمان آدمک روایتگر زندگی یک دختره …
دختری که رسم زمونه اون رو وادار کرد تا دلقکی از جنس آدمک بشه … آدمکی انسان نما …
دختری که همیشه مثل یک مرد بوده … اما این تمام حرف این داستان نیست …

fara بازدید : 1749 سه شنبه 26 خرداد 1394 نظرات (0)

 نام رمان : خانه ترس 

 نویسنده : Parya***1368 کاربر انجمن نودهشتیا

 حجم کتاب : ۱٫۷ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۷ (کتابچه) – ۰٫۱ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK) 

 ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

 تعداد صفحات : ۱۶۹

 خلاصه داستان :

مایا دختر مسیحی است که مادرش قبل از مرگ به او وصیت می کند که به شهری برود که او متولد شده است . مایا به ناچار میرود و انتظار طرد شدن از خانواده مادریش که مسلمان و متعصب هستند دارد اما …

fara بازدید : 656 سه شنبه 26 خرداد 1394 نظرات (0)

 نام رمان : بلور رویا 

 نویسنده : زهرا سادات کاربر انجمن نودهشتیا

 حجم کتاب : ۲٫۴ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۸ (کتابچه) – ۰٫۲ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK) 

 ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

 تعداد صفحات : ۲۳۱

 خلاصه داستان :

داستان از زبان دختری به نام رها روایت میشه…
رها پلیسه مخفیه ایرانه و به خاطر اتفاقی که برای خواهرش میوفته مجبور میشه به عنوان یک طراح لباس وارد یه باند بزرگ قاچاق مواد مخدر و انسان بشه …
در این بین اتفاقاتی براش میوفته و متوجه مسائلی میشه…

درباره ما
سلام به وب خودتون خوش اومدید تو اینجا سعی کردم جدیدترین رمان ها و پرخواننده ترین رمان ها رو با فرمت های مختلف به شکل کاملا متفاوت و جدید برای دوست داران قرار بدم ... امیدوارم حس خوبی بهتون بده (((((((((تمام رمان ها رایگان هستن))))))))) اگه نتونستید رمانی رو دانلود کنید اسم رمان، فرمت مورد نظر، و ایمیلتون رو بذارید تا براتون ارسال کنم * اگه رمان مورد نظرتون رو پیدا نکردید پیام بذارید تا براتون قرار بدم* منبع رمان های این سایت اکثرا سایت wWw.98ia.com میباشد! در صورت نارضایتی نویسنده رمان از سایت برداشته خواهد شد!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظرتون درباره ی سایت دنیای رمان چیه؟
    کدوم نوع از رمان ها رو بیشتر دوست دارید؟؟؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 39
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 20
  • بازدید امروز : 32
  • باردید دیروز : 51
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 8
  • بازدید هفته : 360
  • بازدید ماه : 1,161
  • بازدید سال : 10,675
  • بازدید کلی : 309,794